پارت ۲ یک ماه برای ۷ آسمان

تهیونگ . بگیریدش
هایون . ها .... وای نه نه نه ، نه
سرباز ها افتادن دنبالم داشتم میدوییدم که یکی بهم رسید .
چایلی . کجا
هایون . خونه آقا شجاع، گگگ
چایلی . بی نمکم که هستی
هایون . تو شکری بسه .
چایلی . یه ( حمله کردن . )
هایون . یه
چایلی . تو اینجا چیکار کار میکنی اینجا برای پادشاهانه
هایون . واقعا نمیدونستم ( حالت مسخره )
چایلی . ( اومدم بزنم که از بالا سرم پرید رفت اون ور )
هایون . اومد بزنه که از بالا سرش رد شدم زدم پستش بعد این گربه فرار کردم .
جین ویو
داشتیم به دعوا و جنگیدنشون نگاه میکردیم . دختره کل سرباز هارو کشت 😶😲
پسرا
پسرا . بله جین
جین . میخوام اون دختر رو ملکه کنم . موافقین
پسرا . موافقیم .
ویو هایون
بدو بدو رفتم خونه ( علامت مامان : م بابا : ب )
مامانم در رو باز کرد .
م . کجا بودی
هایون . مامان ...
م . کجا بودی( کمی داد )
هایون . رفته بودم تمرین
م . عه واقعا پس بیا تو ( اها اسلاید آخر هم عکس چایلی محافظ پسرا )
مادر از شمشیر و تمرین کردن با شمشیر خوشش میاد پس این عالیه .
هایون . پدر هنوز نیومده .
م . نه
هایون . اوهوم
بریم پیش پسرا
جین . وزیر ‌عظم ( پدر هایون )
وزیر . بله سرورم
جین همه چیز رو میگه
وزیر . بله چشم مشخصات چی ؟
جین . عا ..... ( نزاشت حرفش تموم بشه )
جیمین . از محافظ چایلی بگیر .
وزیر . چشم .
جین . بی لیاقت حقته نزارم اون دختر زن تو بشه .
جیمین . من هم دوست دارم جین . 🙂🙃
جین . ایش 😒
پدر هایون آومد خونه
بعد از چند ساعت
ب . امروز انگار یه دختر رفته به شکار گاه پادشاهان
م. واقعا
ب . اره انگار
هایون . الان چی میشه .
ب . هیچی باید پیداش کنم تحویلش بدم تا ملکه کننش
هایون . چی ...
ب . تو چرا اینجوری میکنم
هایون . پدر من...
ب . تو چی
م . عه بگو دیگه جون به لبمون کردی .
هایون . من همون دخترم
م،ب . چی
هایون . الان چی میشه
ب . هیچی باید تحویلت بدم .
هایون . نه ( بغض )
سرباز . وزیر اعظم
م . وایسا من میرم
ب. اوهوم
هایون . نکنه پادشاهانم باشن
م . بنظرت پادشاهان تا اینجا میان .
هایون . نه
م . پس زر زر نکن ( چشم غره )
هایون . چشم
م . بله
سرباز . عا سلام بفرمایید نامه آوردم بدینش به وزیر
م . حتما ... ممنون
سرباز . خواهش میکنم.
م. هوانگو
ب . بله
م . نامه اومده ...بیا
ب. ممنون .
توش رو میخونه
ب . هایون باید امروز تحویلت بدم لباساتو بپوش
هایون . چشم ( ناراحت و بغض) (من هیچ دل خوشی از اون پادشاهان ندارم اونها باعث شدن من بهترین دوستم رو از دست بدم . ) نویسنده : پارت بعد نه پارت بعدش توضیح داده می‌شود. )
م . دخترم میام و بهت سر میزنم . پدر اونجا همیشه پیشته باشه . ( گریه )
هایون . باشه چشم .( گریه )
رفتن رسیدن . ( گشادی ادمین )
سرباز . پادشاهان ، پادشاهان
جونکوک . چیشده .
سرباز . هه هه هه ( نفس نفس )
ته . بگو دیگه
سرباز. وزیر اعظم با یک دختر اومدن اینجا
نامی و جیهوپ . واقعا
سرباز . بله
بدویید بریم .
نامی . وایسین من هم بیام .
جین . یه لحظه اون کتابو بزار زمین .
نامی. اومدم ‌.
یونگی . وزیر اعظم چه زور اومدین
وزیر . بله سرورم
یونگی . این دخترک رو چطور پیدا کردین
وزیر . این دختر .....
جیمین . این دختر چی ؟
هایون . من دختر ایشونم
یونگی . واقعا پس بگو چقدر شباهت دارین

ادامه رو یکم دیگه میزارم .
دیدگاه ها (۰)

یونگی . وزیر عظم شما مرخصید. وزیر . چشم سرورم. هایون . پدر.....

سلام فیک جدید از من اگه من ادامه ندادم عسل خودش ادامه سلام م...

سناریو فعلا من به جای عسل مینویسم یا فیک رو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط